سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته
 
قالب وبلاگ

سلام

این بار دیگه پاکش نمیکنم!

چندبار حرفای دلمو نوشتم و پاک کردم......

اما این دفعه دیگه میخام بنویسم هرآنچیزی که دلم میگه مثل همیشه.....

منتهی یه خورده فرق میکنه این بار...!

میگن مومن از یه سوراخ دوبار گزیده نمیشه. لاف ایمان میزنیم! ادعای مومن بودن داریم ولی از یه سوراخ هم هزار بار گزیده میشیم!

قربون عظمتت برم خدااااااااااااااااااا جون که فقط خودت از دل من خبر داری. که اگه هرکسی دیگه خبرداشت ممکن بود چه ها بشه!

آدم تو زندگی تجربه های مختلفی کسب میکنه.....

بچه که بودیم بزرگترا از تجربه هاشون میگفتن . از سختی ها و خوشی های زندگی . وای که چه عالم خوبی داشتیم . تنها غصه مون این بود که چرا بزرگترا الکی الکی ناراحت میشن برا یه مسئله ای!

معنای چندتا پیرهن بیشتر پاره کردن را نمی فهمیدیم! نمی فهمیدیم پستی و بلندی زندگی یعنی چی؟ زندگی را فقط بلندی می دیدیم و بس!

دلتنگی را حس نمیکردیم . اصلا واژه ای بی معنا بود برامون. چون دلامون را فقط به یه نفر داده بودیم! چون طینتمون پاک بود. چون خدایی بودیم . چون خدا به اون وسعت و عظمتش تو دلامون بود و لا غیر..............

یادت بخیر کودکی...................

میگن جوانی بهترین دوران زندگی آدمه................

اما خیلی دوران سختیه! باید خیلی ایمانت را قوی کرده باشی که بتونی جوانی را بهترین دوران عمرت بکنی. یا باید خودتو به خواب بزنی و کلهم همه مقیداتت را بزاری کنار!!!! یا باید اینقدر قوی و استوار سر اعتقاداتت بایستی که.....

فقط دراین دوصورت میتونی جوانی خوبی داشته باشی.........

درغیراینصورت تکلیف خودتو نمیدونی . یه روز اینوری میشی یه روز اونوری......

سن چندانی ازم نگذشته ! ولی احساس میکنم خیلی تجربه کسب کردم!( حالا این وسط یه نوشابه هم برا خودمون باز کنیم. مگه چی میشه:دی)

و همین آزارم میده! آره همین تجربه کسب کردن ها آزارم میده......

چون وجدانم میگه این تجربه ها را بکار بگیر و اجازه بده تجربه های شیرین گذشته دوباره تکرار بشه همانطور که اجازه نمیدی تجربه های تلخ گذشته دوباره تکرار بشه. اما احساس یا نه اسمشو بزاریم هوای نفس ، یه لگد به وجدان میزنه و میگه بیخیال!!!

دعوای وجدان یا به قول کتابا نفس لوامه با هوس یا به قول کتابا نفس اماره دعوایی همیشگی است که پایان ندارد ...مگر آنکه به مرز عصمت رسیده باشی........

و تو این وسط در بین این دعوا باید بمانی و بمانی......................

انتخاب با توست اما خیلی سخته..............

کم کم دارم به این پی میبرم که نتونستم ایمانم را اونطوری که باید تقویت کنم ....

چون گاهی وقتا وسط این دعوا میبُرم!!!

پ.ن :آخرش نتونستم حرف دلمو جاری کنم . پس میتونم به خودم امیدوار باشم که هنوز کورسویی از ایمان درونم هست که اجازه نمیده سفره دلمو جز برای صاحبش باز کنم.............

الحمدلله رب العالمین...............


[ یکشنبه 90/8/29 ] [ 10:13 صبح ] [ دلنوشته ] [ گل واژه ها () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 12
بازدید دیروز: 20
کل بازدیدها: 104529