دلنوشته | ||
اینکه زن باشی و از آبشار زیبای موهایت لذت ببری ولی آن را بپوشانی و پنهان کنی طوری که حتی تاری از آن معلوم نباشد
ولی آن را بپوشانی و پنهان کنی
ولی نزنی و صدایت را نازک نکنی اینکه زن باشی و بتوانی همکار نامحرمت را بخندانی طوری که لحظات شادی با هم داشته باشید ولی نخندانی و از قید آن شادی هم بگذری و سنگین برخورد کنی اینکه زن باشی و در بازار عرضه و تقاضای ادا و عشوه و هوی و هوس بتوانی عرضه کننده باشی ولی نباشی هر چند که قابلیتش را داشته باشی اینکه ارزش های جامعه ات وارونه شده باشد و برای ارزش های تو در پوشش بودن های تو ارزشی قائل نباشند
همکارت ، استادت ، همکلاسی دانشگاهت تحریک نشود و راحت و آسوده کارش را بکند و تمرکزش بهم نریزد
اینکه با همه این تناقض ها دست به گریبان باشی و حتی پایت گران هم تمام شود ؛
« دختران امت پدرم ، همه زیبایی ها را داشتند و معیوب و مفلوج و کچل و زشت نبودند ولی برای رضای تو زیبایی هایشان را از نامحرم پنهان کردند پس تو محبت خودت را در دل هایشان صد چندان کن ! طوری که هیچ چشم و ابرویی ناز و کرشمه ای پول و مکنتی نتواند جایگزین آن شود ! » برگرفته از وبلاگ ورود آقایان ممنوع [ شنبه 92/5/12 ] [ 2:29 عصر ] [ دلنوشته ]
[ گل واژه ها () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |