بسم رب الشهداء و الصديقين
سلام عليكم
خوب ... خوب كه خوب
خوب در مورد شعر بدون شرحتتون ... خيلي جالب بود ... برآن شدم كه بخونمش و خوندم ... شاگرد خيلي خوبي بودس كه اينطور به معلمش اينطوري جواب رو دادساااااا ...ايول احمد آقا ...خوشماااان آمد![]()
اما
آره خلاصه اما داره و اگر :
اما اينكه ، به نظر من اينكه احمد آقاي قصه ، فقير بودس و درس نميتونسه بخونه ، شايد بهانه ايي بوده باشه ، چه بسا ما كسايي رو داشتيم كه هم فقير بودن و هم درس ميخوندن ، و اين احمد آقاي ما ميتونس با كمي پشتكار و تلاش هم درس بخونه و هم كار كنه ، همانطور كه ما داشتيم در علماي دينيمون ... من الان حضور ذهن ندارم ، اما يادمه كه يكي از علما به خاطر نداشتن پول و نتوانستن حضور در كلاس ميرفته بود پشت در كلاس استاد و گوش ميداده و بر روي برگ درخت نميدونم چي مينوشته ... انشالله اگه پيداش كردم براتون ميزارمش ...اهم صحبت هم اينه كه :
حج احمد آقا ، درسته سعدي اين شعر رو گفتس ، اما نبايد فقر و بضاعت بهانه ايي براي درس نخواندن و طي كشيدن راه پله ها
ببخش احمد آقا ... طي كردن مراحل طرقيت باشه ... پس با كمي سعي و تلاش به همه جا خواهي رسيد ...
همانطور كه خود خدا در قرآن گفته :
ان مع العسر يسرا
همانا بعد هر سختي آساني است .
پس احمد آقا انشالله يكمي تلاش كني به همه جا ميرسي ...
ممنون از اين شعر قشنگتون سركار خانم آقايي
... انشالله خودم هم از اين امر پيروي كنم و كمي درس بخونم و تلاش كنم .![]()
التماس دعا
يا علي مددي